اجرای تربیت فرزندان
همانطور که میدانید، هر انسان بالغ دارای دو قیافه است که به طور تدریجی شکل گرفتهاند:
- قیافه ظاهری که شامل عضلات و اندام بدن انسان است؛
- قیافه باطنی که شامل ویژگیهای مثبت و منفی اخلاقی انسان است.
اجرای تربیت عاملی است که سبب شکل گرفتن تدریجی قیافه باطنی انسانها میشود. به عبارت سادهتر، اگر کسی را درست و مناسب تربیت کنند، اخلاق سالمی خواهد داشت و در غیر این صورت، دارای اخلاق فاسدی خواهد شد. برای اجرای تربیت باید به چهار موضوع توجّه شود:
- تعیین هدف تربیت فرزند؛
- هماهنگی بین عوامل تربیت فرزند؛
- روشهای تربیت فرزند؛
- فصلبندی برخورد با فرزند؛
الف. تعیین هدف تربیت فرزند
قدم اول در اجرای تربیت، انتخاب قیافه باطنی مطلوب (هدف تربیت) توسط والدین است. پدر و مادر باید ابتدا برای خود و دیگران مشخص کنند که میخواهند فرزندشان چه ویژگیهای اخلاقیای داشته باشد و پس از آن، با اتخاد روشهای تربیتی مناسب به اجرای تربیت فرزندشان بپردازد.
ب. هماهنگی بین عوامل تربیت فرزند
پس از تعیین هدف تربیت، در راه رسیدن به آن هدف، باید همراهی، تجانس و سنخیّت لازم بین برنامههای اجرایی عوامل تربیت (والدین و معلمین) ایجاد شود تا هر چه والدین در خانه رشتهاند در مدرسه پنبه نشود.
اگر معلّمان و مدرسه به حد کافی با والدین هماهنگ نباشند، والدین برای رسیدن به هدف تربیت باید وابستگی فکری و قلبی و فرزند را به خانه بیشتر کنند و همچنین سعی کنند روزانه از وقایع داخل مدرسه مطلع شوند تا اگر در مدرسه موضوعی برخلاف اصول تربیتی خانه ارائه شده باشد بلافاصله درصدد رفع عوارض آن موضوع برآیند.
معمولاً قبل از ورود بچّهها به دانشگاه شاکله اخلاقی آنها شکل گرفته است و خیلی کم اتفاق میافتد بچّهای در دانشگاه تغییرات مثبت یا منفی اخلاقی پیدا کند لذا نباید از دانشگاه توقع تربیت داشت و اگر فرزند شما خوب تربیت شده باشد زمانی که وارد دانشگاه شود فقط کافی است از او مراقبت کنید تا اگر ندرتاً در او تغییر منفی مشاهده کردید اصلاح نمایید .به طور معمول تربیت فرزند حداکثر تا پایان دوران دبیرستان امکانپذیر است، از این رو جلسات انجمن اولیا و مربیان میتواند نقش مؤثری در ایجاد هماهنگی بین عوامل تربیت به عهده بگیرد به شرط آنکه این جلسات هفتهای حداقل یکبار و به منظور پرداختن به مسائل تربیتی تشکیل شود.
ج. روشهای تربیت فرزند
در این قسمت به بررسی چهار روش خواهیم پرداخت. در مسیر تربیت فرزند باید به تناسب سن او از روشهای متفاوتی استفاده کرد و روشن است که اولاً هیچ وقت یک روش ثابت تربیتی، به تنهایی نتیجه مطلوب نخواهد داد؛ ثانیاً جایگزین کردن یک روش با روشهای دیگر، باید تدریجی باشد.
روش اول؛ ایجاد عادت
دانشمندان علوم تربیتی معتقدند اولین و بهترین روش تربیتی، ایجاد عادت است. زمان استفاده از این روش از حدود چهار سالگی است. روش ایجاد عادت بر سه اصل استوار است که رعایت دقیق آنها الزامی است.
- اصل همراهی- برای این که فرزندمان به کاری عادت کند، باید هنگام انجام کار او را همراهی کنیم؛ مثال به جای اینکه بگوییم «چادر سر کن» بگوییم «بیایم چادر سرت کنم؟»
- اصل مداومت- باید سعی شود که انجام کار تداوم داشته باشد تا فرزندمان به تدریج به آن عادت کند.
- اصل محافظت- زمانی که فرزندمان به کاری عادت پیدا کرد، باید مراقبت و نظارت کرد تا این عادت در او باقی بماند و ترک نشود.
مادری که میخواهد با این روش فرزندش را تربیت کند باید به سه نکته توجّه نماید:
- برای ایجاد عادت در فرزند باید بسیار صبور و بردبار باشد تا بتواند به تدریج، عادت به انجام کار مورد نظر را در مورد فرزندش نهادینه کند.
- توجّه داشته باشد که سختگیری نسبت به فرزند در جریان اجرا، منجر به خنثی شدن این روش خواهد شد .همانطور که میدانید کودک تا کاری را دوست نداشته باشد، به انجام آن عادت نمیکند. بنابراین نباید متوسّل به سختگیری بشویم، چون در این صورت آن کار به جای اینکه مورد علاقه فرزند واقع شود، مورد نفرت او قرار خواهد گرفت و زمینه عادت به آن در او از بین خواهد رفت. مثلاً اگر مادری در مسئله پاکی و نجسی دچار وسواس باشد، با سختگیری در این مورد، ناخواسته فرزندش را نسبت به موضوع طهارت بدبین خواهد کرد.
- به موازات افزایش رشد عقلانی فرزند، باید از روش ایجاد عادت کاسته و به روشهای دیگر تربیتی توجّه شود.
امام باقر(ع) در حدیثی میفرماید: «در سه سالگی به بچّه لا اله الا الله یاد بدهید، در چهارسالگی محمّد رسول الله، در پنج سالگی قبله [مثلاً در بازیهایی که بچّه میکند، به او بگویید اگر رو به قبله بایستی یا بازی کنی بهتر است] در شش سالگی رکوع و سجود و بالاخره در هفت سالگی، وضو گرفتن و طهارت.[1]»
به عبارت دیگر در شش سالگی و پیش از آن، نباید بچّه را مجبور به نماز خواندن کرد؛ چون هنوز اشتها و توجّه خاص فطری به عبادت در او به وجود نیامده است. از این حدیث سه مطلب مشخص میشود:
- روش تربیت ایجاد عادت از سه سالگی قابل اجرا است.
- بهتر است ابتدا بچّه را به امور دینی و مسائل مربوط به آن عادت بدهیم، چون مسائل عبادی و دینی را بچّه همیشه در شما میبیند و زودتر و راحتتر به آن عادت میکند. از طرفی در سن 3-7 سالگی روحیهی بچّه انس به مسائل اخلاقی را ایجاب نمیکند.
- حتی در عادت دادن بچّه به مسائل عبادی مانند نماز خواندن، باید شرائط سنّی و مقتضیات لازم را در نظر گرفت.
متاسّفانه الان معمول شده که دانش آموز دوره راهنمائی را به دعای کمیل و دعای ندبه و جمکران میبرند تا نماز امام زمان بخواند؛ در حالی که بچّه 12 ساله را باید به پارک برد، به اردو برد و او را با مسائل دینی و اخلاقی متناسب با سنّش عادت داد. وقتی بچّه 12 ساله در دعای کمیل میخواند «اللَّهُمَّ اغفِر لِی الذُنُوبَ الَّتِی تَهتِکُ العِصَم» اگر معنای آن را متوجّه نشود، با آن دشمن میشود: «الاِنسَانُ عَدُوٌّ لِمَا جَهلَه». اگر متوجّه هم بشود، برای او موضوعیّت ندارد. پس از دعا لذّت نمیبرد و چون متناسب با سن او نیست، چه بسا در او زمینه نفرت نسبت به دعا و مسائل مذهبی دیگر ایجاد کند.
بنابراین اگر والدین برای انس گرفتن فرزندان با محیط و اعمال مذهبی، فرزندان خود را مثلاً به جمکران یا دعای کمیل میبرند، بهتر است او را در تفریح خود آزاد بگذارند (تا مثلاً در صحن حرم بازی کرد) و خود به عبادت بپردازند.
در دوران کودکی و دبستان، تربیت دختر از پسر سختتر است (در دوران راهنمائی و اوایل دبیرستان قضیه برعکس میشود) چون در بعضی از مسائل مربوط به تربیت دختر با تناقض بین اخلاق و بعضی گرایشهای فطری رو به رو میشوید. مثلاً در مورد حجاب و آرایش و خودنمایی، اگر بخواهید با میل به آرایش کردن دختربچّه (حدود 3 ساله) مقابله کنید، دختر عقدهای میشود. چون در این سن، این خواسته دختر بچّه یک خواسته فطری است. در عین حال اگر دختر را در آرایش و خودنمایی آزاد بگذارید، در آینده به حجاب عادت نمیکند.
برای رفع این مشکل توصیه میشود که دختر خانم را فقط در خانه، برای آرایش آزاد بگذارید. اگر بچّه دوست دارد هر وقت پدرش به خانه میآید، لباس تازه بپوشد یا موهایش را شانه کند، جلوی او را نگیرید. از طرف دیگر، از همان کودکی (حدود 7-8 سالگی) دختر را عادت دهید که در مقابل نامحرم خود را بپوشاند. او را تشویق کنید که در بازیهای بچّهگانه مثل مهمانبازی با چادر بازی کند. وقتی چادر سر میکند، او را تعریف کنید؛ مثال بگویید «چه قدر قشنگ شدی» یا «چه قدر شبیه خانمهای بزرگ شدی» تا بچّه احساس بزرگی و شخصیّت کند. هر وقت هم به خاطر آمدن نامحرم به منزل، دنبال چادر خود میروید، او را هم به این کار تشویق کنید و مثال بگویید: «بیا با هم برویم چادر سر کنیم».
از موضوعات قابل توجّه دیگر، عادت دادن بچّه به فکر کردن و پرسشگری است- عادت به پرسشگری نتیجه عادت به فکر کردن است. بچّهها به خیلی از موضوعات اطرافشان توجّه نمیکنند باید آنها را متوجّه این موضوعات کرد؛ مثال بگویید «پسرم ببین آن آقا چه کار میکند» یا «ببین از آن تابلو چه میفهمی». با این توجّه دادنها، به رشد استعدادهای فرزندتان کمک میکنید و با مشغول کردن او، از شیطنتهای بیجایش کم میکنید.
پس از مدتی، بچّه به آنچه میبیند، فکر میکند و بعد برایش سئوال ایجاد میشود. عادت به پرسشگری نتیجه عادت به فکر کردن است. وقتی فرزندتان سئوالی میپرسد، باید کار خود را هر چند مهم، کنار بگذارید و فقط به صورت او نگاه کنید و با توجّه به سئوالش گوش کنید. بعد با حوصله جواب مستدلّی به او بدهید تا عشق به پرسیدن در او کشته نشود.
روش دوم؛ الگوسازی
روانشناسان معتقدند روحیه همرنگ شدن با دیگران (تقلید) در کودکان بسیار قوی است. اگر بچّهها را به افرادی که شایستگی الگو شدن دارند علاقهمند کنید، بچّهها در نحوه لباس پوشیدن، آرایش و رفتار، خود را شبیه به الگوها خواهند کرد.
روش سوم؛ تشویق
تشویق در مقابل انجام کار خوب، یکی از روشهای تربیتی است. وقتی فرزندتان کار خوبی انجام داد، آن را بزرگ جلوه دهید و بیش از توقع او، به آن کار بها بدهید. در این مواقع، میشود نیازهای بچّه را به عنوان هدیه یا جایزه، تهیّه کرد و به بچّه داد. برای تاثیر بیشتر این روش، میشود گاهی جوایز را از طریق بزرگان فامیل مانند پدربزرگ یا همسایهها به فرزندتان بدهید به عبارت دیگر، برای تاثیر بیشتر تشویق، فرزندتان را برای کار خوبش، از راهی که انتظار نداشته، تشویق کنید.
روش چهارم؛ ترغیب
در روش ترغیب، خط سازی و گروهگرایی برای فرزند مورد نظر است. مثلاً به فرزندتان بگویید «تو جزو حزباللهیها هستی»، «تو از متدیّنها هستی» یا «تو از خانوادههای اصیل و نجیب هستی»؛ تا بچّه اینطور حساب کند که اگر فلان کار را انجام ندهد، امتیاز عضویت در آن گروه مهم از او گرفته خواهد شد.
مرحوم پدر ما، برای علاقه شدن ما به مستحباتی مانند دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان در کودکی میگفت : «این اعمال را خدا و پیامبر گفته تا من و تو انجام دهیم؛ نگفته که رئیس مالیّه یا نظمیّه انجام بدهد» و با این حرف، هم به ما خط سیاسی میداد که افرادی مانند رئیس شهربانی حکومت طاغوت، اهل دینداری و انجام کارهای مستحب نیستند و هم مشخص میکرد که ما از گروهی هستیم که به امور مستحب اشتغال دارند؛ بنابراین این احساس در من ایجاد میشد که اگر دعا نخوانم، امتیاز بودن در این گروه را از دست خواهم داد.
امام علی(ع) میفرمایند که از امتیازات، من این است که تربیت شده پیامبر هستم. من بچّهی کودکی بودم که پیامبر مرا در دامن خود میگرفت و من مثل دنباله روی که شتر از مادرش، از پیامبر پیروی میکردم. او هر روز برای من از اخلاق خودش نشانهای میافراشت و دستور میداد که به او اقتدا کنم[2].
روش تربیت پیامبر اینگونه بوده است که اول خودش کاری را انجام میداده و سپس امام علی(ع) را وادار میکرده که آن را تکرار کند. پیامبر(ص) ابتدا مشخص کرده که علی(ع) و خودش از گروه ولایت هستد؛ بعد فرموده در این گروه، این کار انجام میشود. من پیامبر انجام میدهم، تو اگر میخواهی جزء این گروه بمانی، انجام بده.
د. فصلبندی برخورد با فرزند
پیامبر(ص) فرموده است «فرزند هفت سال آقا است، هفت سال خدمتکار و هفت سال وزیر.»[3] در این حدیث پیامبر(ص) مهلت تربیت را بیست و یک سالگی قرار داده است. بنا به این فرمایش، بچّه در هفت سال اول زندگی، آقاست و خواستههایش باید از طرف پدر و مادر اجابت شود. (اگر خواستهاش به مصلحت او نیست، باید برایش خواسته دیگری که به صلاح است، ایجاد کرد و آن را برآورد، تا جایگزین خواسته اول شود)
در هفت سال دوم خادم است؛ یعنی باید او را به کارهای خوب عادت داد و وادار کرد. به عبارت دیگر، در این مقطع سنّی والدین باید طوری با فرزند خود رفتار کنند که در برابر او هیبت داشته باشند و بچّه به واسطه این هیبت، به انجام کارهای خوب وادار شود. البته برای ایجاد هیبت نباید متوسل به کتک زدن شد، بلکه باید با مقاومت در برابر لوس شدن های فرزند، در نهایت به او فهماند که در صورت تخلف، باید با پیامدهای آن (مثلا قهر کردن) رو به رو شود.
در این رابطه امام باقر(ع) میفرمایند«بدترین پدرها آن است که محبّت کردن به فرزندش را به حد افراط برساند». [4] چون اگر محبّت به حد افراط برسد، بچّه بیتربیت خواهد شد. در روایت دیگر، امام باقر(ع) میفرماید: «یک بار پدرم مردی را دید که پسرش با او راه میرفت؛ در حالی که خود را به بازوی پدر آویزان کرده بود. بعد امام فرمودند پدرم تا زنده بود، با این بچّه حرف نزد».[5]
اما در هفت سال سوم، فرزند وزیر و مشاور است. در این سنین باید به فرزندتان به عنوان یک عضو جدی و اصلی، در خانواده مسئولیّت بدهید؛ مانند مسئولیّت کارهای خانه، اداره برادر و خواهر کوچکتر و ... احساس مسئولیّت فرزند بزرگتر نسبت به فرزند کوچکتر، سبب ایجاد دوستی و محبّت در فرزند کوچک نسبت به فرزند بزرگ میشود و به همین دلیل، فرزند کوچکتر از فرزند بزرگتر اطاعت و حرف شنوی پیدا میکند.
ضمناً از این حدیث مشخص میشود که تربیت تا بیست و یک سالگی قابل اجراست و پس از آن، دیگر بی مورد است.
میزگرد
- آیا در پاسخ به خواستههای غلط یا کارهای خلافی که بچّهها در سنین مختلف انجام میدهند، فقط باید به قهر کردن اکتفا کنیم؟
با توجّه به حدیث پیامبر(ص) «الوَالِدُ اَمِیرُ سَبعِ سِنِین وَ عَبدُ سَبع سِنِین وَ وَزِیرُ سَبع سِنِین» مشخص میشود که اگر فرزند تا هفت سالگی خواسته خلافی (خلاف مصلحتش) داشت، باید برایش خواسته دیگری که به صلاح است ایجاد کنید و آن را به جای خواسته اول تهیّه کنید. از هفت سالگی تا چهارده سالگی اگر خواسته خلاف یا رفتار خلاف مصلحت داشت، باید به طور جدی و رسمی به او تذکّر دهید و از روشی مانند قهر کردن استفاده کنید، تا فرزندتان بداند که در خواسته و رفتار خود آزاد نیست. اما اگر فرزند شما از چهارده تا بیست و یک سالگی خواسته نابهجا یا رفتار نامناسبی داشت، باید به جای مقاومت کردن، او را توجیه و اقناع کنید تا خود متوجّه شود که خواستهاش نابهجاست- هیچ جوانی نباید خود را تسلیم خواستههای نابهجای خود کند. برخی از این تسلیم شدنها، منشأ فساد خواهد بود.
در مجموع وقتی جوان در سن هفت تا بیست و یک سالگی خواستهای داشت، باید بدیهای آن خواسته را محاسبه کرد و سپس به برآوردن آن اندیشید. مثلاً وقتی یک دختر جوان اصرار دارد که همیشه به تنهایی رانندگی کند، باید در نظر داشت که این کار منجر به گسترش ارتباط او با دوستانش خواهد شد و ممکن است این گسترش روابط، گاهی قابل کنترل نباشد.
- در مورد بچّههایی که به انجام عبادات مانند نماز – خصوصاً در دبیرستان- رغبتی ندارند، چه باید کرد؟
علی رغم اینکه بیمیلی به نماز و عبادت موضوع پسندیدهای نیست، اما باید توجّه کرد که این نوع بیمیلی در جوانی طبیعی است. توصیه میشود به صورت غیرمستقیم و کاملاً ظریف، در رفع این مشکل تلاش کنید تا دلسوزی خانواده، منجر به ایجاد مقاوت در جوان نشود. اگر چنین مقاومتی ایجاد شود، اصلاح آن بسیار مشکل است. پس به جای اینکه از او مستقیماً بازخواست کنید، به صورت غیرمستقیم او را متوجّه جدی بودن ماجرا کنید .مثلاً نگویید «نماز بخوان» یا «چرا نماز نخواندهای» در عوض مثلاً به او بگویید که «فلانی چه درد بی درمانی گرفته که بچّهاش بینماز شده است» چون جوانها تشنه و علاقهمند به شخصیّت داشتن هستند، باید شرائطی در خانه فراهم کرد که جوان احساس کند وقتی نماز میخواند یا نماز اول وقت میخواند، خانواده برای او شخصیّت ارزشمندتری قائل است.
- بعضی از این خانوادهها کودکان خردسال خود را (4-5 ساله) با تشویق یا اجبار، به حفظ قرآن و حدیث و نهج البلاغه وادار میکنند تا بعد از چند سال حافظ قرآن و نهج البلاغه شوند. نظر شما در این مورد چیست؟
این کار پدر و مادر اگر از نوع ایجاد عادت و تمرین دادن باشد، خیلی خوب است؛ ولی اگر از نوع اجبار و وادار کردن باشد؛ غلط است. باید بدانیم که حافظ قرآن شدن در خردسالی، به واسطه نبوغ و تمرین حاصل میشود و با تمرین تنها نمیتوان خردسال را حافظ قرآن کرد.
خودآزمایی
سوال1: سه اصل روش ایجاد عادت در فرزندان چیست؟
سوال2: طبق فرموده امام باقر(ع) آیا مجبور کردن فرزند شش ساله به نماز خواندن کار درستی است؟
سوال3: بر اساس حدیث پیامبر(ص) مهلت تربیت تا چه سنی قرار داده شده است و فصل بندی این سنین به چه صورت است؟
پینوشتها: [1] مکارم الاخلاق، ص 115
[2] وَ لَقَد کُنت اِتَّبَعَهُ اتِّباعَ الفصِیل اَثَرَ اُمِّه یَرفَعُ لِی فِی کُلِّ یَومٍ مِن اَخلاقِه عِلماً وَ یَأمُرُنِی بِالاِقتِداءِ بِهِ : نهج البلاغه، خطبه قاصعه (192)
[3] الوَالِدُ سَیِّد سَبع سِنِین وَ خَادِم سَبعَ سِنِین وَ وَزِیر سَبع سِنِین: کنزالعمال، حدیث 45338
[4] شَرُّ الآبَاءِ مِن دُعاءِ البَرِّ اِلَی الاِفرَاطِ: تاریخ یعقوبی، ج 3، ص 53
[5] نَظَرَ اَبِی اِلَی رَجُل وَ مَعَهُ ابنَه یَمشِی وَ لِابنِ مُتَّکاءِ عَلَی ذِرَاعِ الاَبِ قَالَ فَمَا کَلمهُ اَبِی مِقتَالِه حَتَی فَارِغ الدُّنیَا : مجموعه ورّام، ج 2، ص 208
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی